ساعت بیدارباش

clock1

خودم:

باید ساعت 6:30 صبح داروی “ضدحیات”(آنتی بیوتیک) ام را نوش جان می کردم. زنگ موبایل را روی همان ساعت تنظیم کردم و خوابیدم. سر ساعت پیش از آنکه زنگ موبایل بیدارم کند ، بیدار شدم و با چشمانی نیمه باز به آشپزخانه رفته ، دارویم را خوردم و برای چند دقیقه فرصت باقی مانده ، تصمیم گرفتم باز به تخت خواب برگردم و چرت دیگری بزنم.

ناگهان صدای زنگ موبایل به صدا درآمد. ساعت 6:30 بود. کمی چرت زدم و وول خوردم و تمدد اعصابی که جزو جدایی ناپذیر هر بیدارم است را انجام دادم. پاشدم به آشپزخانه رفتم و داروی آنتی بیوتیک ام را نوش جان کردم.

ناگهان احساس کردم این صحنه را امروز پیشتر دیده ام که دارو می خورم! وقتی بیشتر بهش فکر کردم متوجه شدم که درست سر ساعت مصرف دارو، خواب دیده ام که بیدار شده و دارو خورده و دوباره به خواب رفته ام!

جل الخالق!

==============================================

ماجرای همسایه روح اله

nissan

روح اله:

این آقا که داره پژوشو پارک می کنه دیدید؟ این آقا کارمند همین بانک روبرومونه! باباش یه نیسان وانت داره که بارکشی می کنه و خونش روبروی خونه ی ماست. پنجره خونش کنار خیابونه و شبها قسمت باری وانت نیسانش رو با زنجیر به حفاظ پنجره خونش می بنده. یه روز صبح از خونه بیرون میاد و سوار ماشین میشه بره سر کار. یهو سروصدا و گردوخاک زیادی بلند میشه و ماشین متوقف میشه. یادش رفته بود زنجیرو باز کنه، حفاظ و پنجره و نصف دیوار اتاق رو با خودش کشیده و از جا کنده وسط خیابون پهن کرده!