روزی که – چندین سال پیش – شنیدم مدیری اراکی است، ارادتم به او صدچندان شد؛ حالا این که من “نا-اراکی” که تا چندی پیش یک دوست اراکی هم نداشتهام چرا از دیدن یک اراکی شاد میشوم بماند برای بعد!
من هم از همین مردم هستم، هرچه از مدیری دیدهام را کم و بیش پسندیدهام. زبان مردم را میفهمد و این مهمترین برگ برندهی اوست. گاهی کارهای او را در ردهی هجو طبقهبندی میکنند. هجو هم که باشد مردم دوستش دارند و همین کافی است! خدا عمرش بدهد …
این روزها شاهد سریال جدیدش هستیم. کاری که مثل همیشه “مهر” مدیری را دارد. از نوروز چشم به راهش بودیم که متاسفانه نشد و ندیدیم تا … مدیران نافرهنگی کشور تصمیم گرفتند هزینه پذیرایی مردم با قهوهی تلخ را بر عهدهی خودشان بگذارند. اینجای کار به من برمیخورد. قرار نبود برای قهوهی تلخ نوشی پول بپردازیم. یادش به خیر که قرار بود یک زمانی برای آب و برق هم پول نپردازیم …
امثال من هیچ، اما اقشاری که خودشان آسیب پذیر تعریف کردند را تصور کنید که عمری دل خوش بودهاند به صفحهی جادویی تلویزیون که روشن میشده و همراه با مدیری شادی و خنده به خانهشان میآمده. مجانی و بدون دردسر. حالا باید ماهی ده هزار تومان بابت خندهشان هزینه کنند. این رقم برای خیلیها، خیلی است … اینجور میشود که خندههای خودم هم به دلم نمیچسبد. خون خنده میکنم ! (هزینه تهیه دستگاه پخش CD یا DVD را هم باید دید)
همین.