. . . جوگیر شدن . . .

201012250551301946امروز داشتم به “جوگیر شدن” فکر می کردم که تصادفا چشمم به متن اینجا افتاد. واقعا ریشه ی جوگیر شدن به جز “کمبود ذهنی” یا همان عقده چی می تونه باشه؟ ما مردمی عقده ای هستیم؟ خودمون مقصر این عقده ای شدن هستیم یا کسی ما را عقده ای کرده؟ دست های خارجی؟ دست های داخلی؟ قطعا خودمون که بی تقصیریم! مگه میشه ما مقصر باشیم؟! ما بی تقصیرترین مردم دنیا هستیم…

پس حالا که بی تقصیرترین هستیم و حالا که فهمیدیم عقده ای هستیم بهتره هرکدوم از خودمون شروع کنیم به باز کردن گره های عقده های ذهن رنجورمون… گرچه حتما تو که الان این ها را خوندی داری به خودت میگی “من که اصلا و ابدا اینجوری جوگیر و عقده ای نیستم!” و همه ی مشکل از همین جا شروع میشه… از همین که هرکدوم فکر می کنیم نرمال هستیم و مشکل مال همسایه ی ماست!

موفق باشیم