به تازگی فیلمی به این عنوان دیدم. موضوع فیلم جالب بود. مردی که اعتقادی به عشق و عاشق شدن ندارد با زنی آشنا می شود که به دنبال مردی عاشق پیشه می گردد تا شریک زندگی اش بشود. مرد هر توع ارتباط با جنس مخالف را صرفا بر پایه روابط سکسی و جاذبه های جنسی توجیه می کند و زن هر نوع جذابیت جنسی را صرفا منوط به ارتباط روحی ، جذابیت های روحی و وابسته به ارتباط معنوی دو نفر می داند.
مرد معتقد است اگر زنی قصد دلربایی از مردی دارد کافیست سریعا دو کلمه ی جادویی Blow Job را به زبان بیاورد و زن ، رسیدن به جاذبه ی جنسی را صرفا پس از برقراری ارتباط معنوی و روحی امکان پذیر می داند.
مرد …. و زن ……
مرد فکر می کند ….. و زن معتقد است….
مرد….. و زن…..
باید ببینید تا باور کنید حق با کدام است!
دیالوگ آخر فیلم این چنین می گوید:
مرد: “احساس می کنم عاشق ات شدم”
زن: “چرا احساس می کنی عاشق من شدی؟”
مرد: “چون احساس می کنم عاقبت خاک بر سر شده ام ( finally I feel I am full of shit!)”
و سرانجام این فیلم با بوسه ای عاشقانه، عمیق و طولانی پایان می پذیرد.
چند درصد از مردهایی که می شناسی به روح و شخصیت درون زنی که می بینند هم فکر می کنند؟
چند درصد از زن هایی که می شناسی به اندازه ای که به فکر کرم پودر و ریمل شون هستند به فکر آرایش روح و زیبایی درون شون هم هستند؟
آیا این دو موضوع لازم و ملزوم هم نیستند؟نبوده اند؟ باز هم باید بپرسیم اول مرغ بوده یا تخم مرغ؟
حقیقتا زیبایی درون انسان ها بسیار لذت بخش تر ، پایدارتر، واقعی تر و جذاب تر از زیبایی ظاهری اون ها است.
پی نوشت: کسی مدت ها خواننده ی افکار من (گاه نوشته ها) بود. گاه گداری برای هم مختصر کامنتی هم گذاشته بودیم. از طریقی غیر مستقیم از فرانچسکا (همان فرانچسکوی سابق زمان جاهلیت می باشد که اتفاقا به خوبی من را می شناسد!) شنیده بود که من چه کسی هستم. کلی جیغ و ویغ کرده بود که اون ها به کنار اما چیزی که برای من خیلی جالب بود اینه که ایشون همه ی این مدت فکر می کرده این نوشته ها را زنی نوشته است! تعجب ایشون مسلما وقتی به اوج می رسید که ظاهر فیزیکی منو می دید و متوجه می شد یه مرد درشت اندام و پشمالو که اتفاقا از خیلی از مردها خیلی هم مردتره هستم! این از جنبه ی شوخی ماجرا.
جنبه ی جدی ماجرا هم اینه که من مردی احساساتی هستم. بر خلاف چیزی که از بچگی تو سر ما مردها(پسر های سابق) کرده اند، احساساتی بودن بد نیست. خیلی هم خوبه. مثلا به پسرها می گن خوب نیست کسی گریه و اشک شما را ببینه در حالیکه به دخترا اینو نمی گن یا کمتر می گن.
باور کنید اشک خوبه. به همون اندازه که خندیدن خوبه. حس و احساس خوبه و نباید مخفی بشه. چرا ما رو از بروز احساسات می ترسونن؟!
واقعا چرا؟!
آیا نسل مردهایی مثل من داره منقرض می شه یا اینکه برعکس تازه داره به وجود میاد؟ در مورد دومی با این جوونایی که من می بینم شک دارم این باشه!
خدا بیامرز گاه نویس!
پی نوشت: سارا خانم هم در وبلاگش نظرش درباره ی این فیلم رو این جوری نوشته:
The Ugly Truth
August 5, 2009 by saradobie
Even the most misogynistic, self-centered jerk men have soft spots. Well. That’s what the 2009 release The Ugly Truth (starring Katherine Heigl and Gerard Butler) would have you believe. And it is a noble effort and a good study in human character. However, is it bad that I liked Butler’s character more when he was a misogynistic, self-centered jerk, as opposed to when he got lovey-dovey and doe-eyed for Heigl?
Friends of my parents walked out of this film and got a full refund. I understand, but it’s not because the movie is bad. It’s because The Ugly Truth is good, and for the first forty minutes, it’s also completely inappropriate. And HILARIOUS. Gerard Butler (who I tend to picture shirtless and screaming “Sparta!”) spouts off so many profanities and sexual innuendoes, you’d think Playboy was writing the script. Heigl is okay as the career-focused, dating psychopath, searching for a Mr. Right who may not exist. But let me back up.
The Ugly Truth is the story of a morning talk show dipping in the ratings. Heigl is the producer, so it’s her butt if the thing goes under. Her desperate boss brings in Butler—known for his anti-dating show The Ugly Truth—to save the day. Heigl and Butler don’t get along. Heigl has high ideals for love and romance; Butler lives in the harsh (UGLY) reality of “Men don’t date fat chicks” and “Men are only out to get some booty.” Obviously, these opposites attract, and the audience gets to watch them struggle to come to terms with their newfound and unforeseen feelings toward one another.
Like I said, the first forty minutes rocked my world. I went to see The Ugly Truth with a friend of mine, and we were actually yelling “OH!” “NO HE DIDN’T!” “HOLY S@#$!” and smacking each other on the shoulder whenever Butler delivered another whopper. The story is good, but the dialogue carries the predictable plotline. Do I think you should go see it? Sure, but you gotta be ready for some off-color and graphic dialogue (which I love). And the story IS predictable, so don’t go into it with haughty hopes of emotional enlightenment. Go into it looking for a good laugh, and hey, who minds staring at good-looking people for an hour and a half?