. . . نوروزانه . . .

dsc02190

ساقیا آمدن عیـــــــــد مبـــــــارک بادت         وآن مواعیـــــد که کردی مــرواد از یادت

در شگفتم که در این مدت ایـــام فــراق         بر گرفتی ز حریفــان دل و دل می دادت

برسان بنـــــدگی دختــر رز گو بــــدر آی         که دم و همـــت ما کرد ز بنـــــــد آزادت

شادی مجلسیان در قدم و مقـــدم توست        جای غم باد هر آن دل که نخواهد شادت

شکر ایزد که ز تاراج خــــزان رخنه نیافت         بوستان من و ســرو و گـــل و شمشادت

چشم بد دور کزآن تفرقـــــه ات باز آورد          طالــع نامــور و دولـــت مـــــــادرزادت

حافظ از دست مده دولت این کشتی نوح          ورنه طوفـــــان حوادث ببــرد بنیــــادت

 

<<نوروزانه>>

بعد از مدت ها ننوشتن چه بهانه و دلیلی بهتر از شادباش نوروز سعید باستانی. روز نو شدن هستی و پایان زمستانی دردناک از سالی سراسر دود و آتش و خون. لحظه ی سال تحویل، لحظه ی مقدسی است. امسال لحظه ی سال تحویل احساسات زیادی داشتم که در این جا حوصله ی نوشتنم تاب مختصری می آورد.

به یاد بهترین لحظه ی سال 88 افتادم و ناگهان باز اشک های شوق چون باران بهاری از چشمانم فروریختند. به دشواری آرام شدم و در کنار سفره ی هفت سین و عزیزانم به آرامی بهترین دعاهایم را برای همه ی عزیزانم(آنها که بودند و آنها که غایب بودند) و همه ی انسان های عالم نثار می کردم که سرانجام آن هدیه ی سال نو، آن دست نوشته ی آشنا، آن کلمات با آن چرخش قلم آشنا که یادآور آن همه احساسات و خاطرات زیبای فراموش نشدنی و لطیف از آن زیباترین و لطیف ترین بود، به دستم رسید. . . و باز اشک شوق و امید به آغاز سالی خوب و پایان آن همه تلخی پارسال را به چشمانم آورد. لجظات سال تحویل امسال استثنایی و فراموش نشدنی شدند.

برای شما که در سال 88 همیشه در کنار من ، حوصله ی خواندن اندیشه ها و احساسات و نوشته هایم را داشتید ، دوستان دیده و نادیده ام، در کنار هفت سین مان، بهترین شادی ها را در سال 89 آرزو کرده ام. خداوند سال 89 را سال محبت و دوستی و عشق برای همه ی انسان ها و به خصوص هموطنان دردمند و خسته ام قرار دهد. رزق و روزی و عزت و کرامت انسانی را به ایرانیان بازگرداند. سال کار و همت مضاعف. خدا کند مانند سال گذشته که سال صرفه جویی نام گذاری شده بود، امسال هم این نام گذاری واقعا عملی شود و ایران ما پیشرفت کند.

نوروزتان پیروز

جاویدان ایران

* تصویر بالا، سفره ی هفت سینی است که در متن به آن اشاره شده!